فرهنگ و موسیقی, مقالات

۲۲- شجریان و وطن فروشی ؟!

رخدادهای پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸ سبب شد تا مرزبندی های جدیدی در حوزه های مختلف سیاسی و اجتماعی در ایران صورت پذیرد شخصیت های فرهنگی و هنری  بسیاری بدین سو یا بدان سوی این مرزبندی ها کشیده شدند و هنجار های بسیاری شکسته شد که در این میان در میان اهالی هنر خصوصا موسیقی بروز عینی پیدا کرد مسائلی بود که حول حوش استاد بی بدیل آواز ایران – محمدرضا شجریان – و مواضع سیاسی او بوجود آمد و اکنون نیز ادامه دارد . نگارنده در این نوشتار قصد بررسی صحت یا سقم مواضع استاد شجریان را ندارد بلکه می کوشد تا با طرح برخی زاویه های این رخداد تاسف بار ، به تعامل حکومت و هنرمند در ایران پس از انقلاب اسلامی بپردازد باشد که گوش شنوائی در میان مسئولان و سیاست گزاران فرهنگی کشور این سخنان را مسئولانه شنیده و در راستای رفع کاستی ها برآید.

نخست

استاد محمدرضا شجریان  بدون شک از چهره های شاخص و منحصر به فرد موسیقی دستگاهی ایران است در طول تاریخ در دوره هائی هنرمندانی معدود ، به شاخصه های فرهنگی هر کشوری تبدیل می شوند که هویت فرهنگی یک ملت را شکل می دهند در تاریخ ما سعدی ، حافظ ، فردوسی ، خیام ، درویش خان ، کمال الملک ، قمر الملوک وزیری ، غلامحسین بنان و ده ها چهره فرهنگی هنری دیگر از آن جمله اند همانطور که بتهوون ، موتسارت ، شکسپیر ، داوینچی و صدها چهره دیگر برای فرهنگ خود و حتی فرهنگ جهانی جزء شاخصه های تعیین کننده و شکل دهنده فرهنگ محسوب می شوند. استاد شجریان نیز بی گمان از این جمله است شاخصه های فنی و هنری او در آواز تا بدان جا بالاست که بنائی رفیعی که ایشان پی افکنده اند بیرون از افق دیدگان هنرمندان ِ آواز معاصر است برخی از آواز های استاد در تاریخ موسیقی ایران تا کنون بی بدیل است به عنوان مثال آواز چهارگاه ایشان در آلبوم دستان بهترین نمونه چهارگاه در تاریخ موسیقی تا کنون است چنین جایگاه رفیعی می طلبد تا هنرمندی در این اندازه به سنت جهانی فراتر از جریان های سیاسی قرار گیرد در طول تاریخ نیز هنرمندانی که بازتاب اعتراض مردم خود بوده اند ، با کار هنری خود نه با موضع گیری کلامی با جامعه همراه شده اند که اینگونه همسوئی تاثیری فراگیرتر و عمیق تر داشته است . بزرگترین هنرمند موسیقی جهان –بتهوون- در عین مرتبه بالای هنری ، شخصیتی انسانی و آزادی خواه بود که همین ویژگی او در کارهایش سبب شد تا امروزه تمام مردم جهان اگر اثری از او را به خاطر نیاورند ، نام او را معادل هنر موسیقی می شناسند. بتهوون نه بیانیه ای منتشر کرد و نه در حزب سیاسی ای قرار گرفت بلکه با دو اثر جاوید خود سمفونی پنج(سرنوشت به در می کوبد یا پیروزی) و سفونی ۹ (شیلر) به ترتیب بازتاب دهنده آزادی خواهی و اومانیسم در جهان هنر شد . در تاریخ مبارزات سیاسی اجتماعی کشور خودمان هم این سنت رواج داشته شادروان عارف قزوینی  که بزرگترین چهره معترض موسیقی ایران به شمار می رود عقاید و اعتراض های خود را با تصنیف هایش بیان می کرد چرا که ابزار هنرمند در بیان ، هنر اوست . موضع گیری استاد شجریان بزرگترین ضربه ای را که به فرهنگ وارد کرد برخورد های قابل پیشبینی آنارشیستی ای بود که به عنوان واکنش به همراه داشت ، محروم شدن جامعه از کنسرت های سالیانه استاد و از همه مهمتر بی حرمتی به جایگاه استادی از جمله آسیب هائی است که این موضع گیری های استاد به همراه داشت . بی گمان استاد  برای بیان اندیشه خود (فارغ از صحت یا عدم صحت آن) نیازی به این مواضع نداشتند و آثارشان می توانست برنده ترین و نافذ ترین زبان باشد.

دوم

اما بخش اصلی این نوشتار به آسیب هائی است که از  واکنش های اغلب غیرمسئولانه برخی جریان های سیاسی و حکومتی در برابر استاد شجریان ، ناشی شده است . ریشه رخداد چنین وقایع تلخی که در واقع  نفی کننده فرهنگ ملی محسوب می شوند مربوط به این چندسال نمی شود بلکه ریشه در نوع تفکر جریانی دارد که اکنون در بخش هائی از حاکمیت مشاهده می شود  است جریانی که قرائت خاصی از دین ،شالوده تفکر آن را شکل می دهد که در پی آرمان امت واحده اسلامی است اما از نوع جزمی آن . آرمان ایجاد امت واحده در مبانی دین اسلام وجود داشته ولی هیچ گاه به معنای نفی عناصر فرهنگ  ملی هر قوم نبوده است اما تفکر رایج نفی و حذف شاخصه های فرهنگ ملی رواج داشته است نگاه کنیذ به کتب درسی دانش اموزان از دوره ابتدائی تا پایان دوره دبیرستان در کتب ادبیات از افسانه های ملی فردوسی چقدر مطلب می بینید ، اگر شعری هم از فردوسی یا نظامی  استفاده می شود بخش های حمد و ستایش پروردگار و پیامبرگرلمی اسلام است . از دانش اموزان ما در دوران تحصیل با چند اسطوره ملی شاهنامه یا خمسه نظامی آشنا می شوند . کتب تاریخ را ببینید حجم تاریخ ایران باستان و حتی ایران بعد از اسلام به نسبت تاریخ معاصری که با نگاه ارزش گزارانه نگاشته شده ، چقدر است؟ متاسفانه این نگاه نتوانست این موضوع مهم را دریابد که نفی و حذف فرهنگ ملی و از پی ان هویت ملی ، هویت دینی را هم به چالش می کشد . این جریان فکری نتوانست تعریف دقیقی از فرهنگ ارائه دهد وقتي تعريفي از فرهنگ نبود به‌ناچار نام پديده‌هاي اجتماعي به فرهنگ اضافه شد، مانند : فرهنگ انقلابي، فرهنگ بسيجي، فرهنگ دفاع مقدس و ده‌ها نام ديگر، بدون شناخت از عناصر زيرساختي فرهنگ و ارتباط و تعامل آنها . در میان این عدم شناخت از موضوعات فرهنگی، جایگاه هنر (و از همه بیشتر موسیقی) و نقش ان در جامعه تعریف نشده ماند و به تبع آن جایگاه هنرمند و همچنین سیاست گزاری های هنری بلاتکلیف شد. اين عدم شناخت و در پي آن بلاتکليفي در تمام بدنه‌ي جامعه ساري‌ مي‌شود. هنوز يک سوال بزرگ از سوي سياست‌گذاران و به‌تبع آن از طرف افکار عمومي ‌بدون پاسخ مانده است که اساساً نقش موسيقي در جامعه چيست؟ آيا موسيقي شغل است؟ يا تفنن است؟… در سال‌هاي نه‌چندان دور، «علي‌نقي وزيري» کوشيد تا جايگاه موسيقي را در قالب صنايع مستظرفه – که توليد آن براي جامعه، بهداشت رواني و سلامت نفساني است – توجيه نمايد و تا حدودي هم موفق بود، اما اين روند ادامه پيدا نکرد. چرا که رژيم سابق در پي تحقق سياست‌ يکسان‌سازي فرهنگي براي تبديل ايران به بازار مصرف امپرياليسم  ابتدا موسيقي و هنر را هدف گرفت و سعي در حذف هويت ايراني در موسيقي كرد. ولي بايد بدانيم جهان امروز با تعاريف ساختاري هنر و موسيقي مانند ما مشکل ندارد و براي آن استراتژي و تاکتيک دارد. فراموش نکنيم که جامعه‌ي ما ‌‌نيز طبيعتاً منتظر روشن شدن تکليف مسوولان نمانده و اين خلا را با واردات فرهنگي پر کرده و ‌مي‌کند. حال اين پديده را هر چيزي مثل تهاجم و يا رسوخ یا تبادل بناميم، ماهيت و علل و عوامل آن تفاوت نخواهد کرد. علل و عواملي که بخش اعظم آن ناشي از ضعف‌ها و بي‌برنامگي‌هايي است که به آن اشاره شد.

Therefore, once suffering endometrial hyperplasia, patients viagra for women uk should adopt appropriate treatment. Impotence has affected over discount viagra india ۱۰ million males in the U.S alone are estimated to be suffering from erectile dysfunction. Go to an online herbal store tadalafil for sale cheap right now to begin living happier and healthier herbally. Kamagra Oral Jelly is a surefire weapon in the battle against the sexual issue which is been seen these days in purchase generic viagra http://raindogscine.com/premio-morosoli-para-roslik-y-el-pueblo-de-las-caras-sospechosamente-rusas/ many people is erectile dysfunction.

روشن بودن جايگاه هنر نزد مسوولان و در پي آن اتخاذ استراتژي فرهنگي مهم‌ترين عامل توانمندي فرهنگ‌ها در هضم فرهنگ‌هاي وارداتي و تبديل آن به هنجارهاي فرهنگ ملي است. اين امر امروز در تمام دنيا مشخص است. به‌عنوان مثال در کشور‌هايي نظير ژاپن، چين، هند و ساير کشورهايي که صاحبان فرهنگ کهن شرقي هستند- و اتفاقاً حکومت‌هاي آنها در سياست‌هاي تبادل فرهنگي با غرب بسيار بازتر از ما برخورد‌مي‌کنند – تاثر و انفعال کم‌تري را در عرصه‌ي فرهنگ در مقابل غرب دارند.

يک نگاه کلي به رويه‌ها و رويکردهاي فرهنگي در دولت‌هاي حاکم جمهوري اسلامي بعد از انقلاب و ارگان‌هاي فرا‌دولتي فرهنگي نظير صدا و سيما و سازمان تبليغات اسلامي، به‌راحتي انديشه‌ي آزاد از دسته‌بندي‌هاي سياسي را به اين نتيجه مي‌رساند که در سال‌هاي گذشته، به موسيقي به‌عنوان پديده‌اي که هست و بايد آن را تحمل کرد و يا در بهترين وضعيت مي‌شود از آن در جهت منافع سياسي بهره گرفت نگاه شده است. مواردي نظير مسووليت افراد غیر متخصص در بخش موسیقی رسانه‌ي ملي، ترويج سرطاني موسيقي پاپ بدون هويت، ممنوعيت نمايش سازهاي ملي در رسانه‌ي ملي(!) و تعاريف غير علمي و کلي مسوولان رده بالاي فرهنگي از هنر و موسيقي نمونه‌اي از شواهد بسيار بر اين ماجراست.

در چنین آشفتگی ای برخورد های آنارشیستی بخش هائی از حاکمیت و رسانه های انها با استاد محمدرضا شجریان نیز همانگونه که ذکر شد قابل پیش بینی بود عده ای به شجریان لقب “وطن فروش ” را دادند ! جدا از انکه بدانند که اساسا شاخصه های وطن ، میهن یا هر عنوان دیگری که بر آن بگزاریم را اساسا همین دسته از هنرمندان و اصحاب فرهنگ آن تعیین می کنند . حتی مدل حکومتی عارض بر میهن است برای همین نام مدل حکومت و یا ایدئولوژی را در کنار نام کشور ذکر می کنند مانند جمهوری خلق چین ، جمهوری اسلامی ِ ایران ، آلمان نازی ، ایتالیای فاشیست و ده ها نمونه دیگر اما بسیار شنیده اید که می گویند : ایران سرزمین سعدی و حافظ و فردوسی ، یا اطریش کشور موتزارت به عبارت دیگر آنچه هر کشور را تشخص می دهد عناصر و شاخصه های فرهنگی و هنر و هنرمندان ان است نه حکومت ها . شجریان میراث فرهنگی ایران است انچه که شجریان ارائه می دهد هنر کلاسیک و هزاران ساله ایران و اشعار شاعران بزرگ ایران است آنچه که شجریان را شجریان ساخته نیز همین است اطلاق نام وطن فروش به شجریان دارای تعارض ذاتی است شجریان و هنرمندانی نظیر او ذاتی میهن به شمار می روند نه عارضی آن که بخواهند یا بتوانند وطن را بفروشند! برخی رسانه ها مدعی شدند که انقلاب شجریان را شجریان کرده است ! و حالا او نمکدان می شکند.

در طول تاریخ هیچ هنرمندی با حکم و ابلاغ هیچ حکومتی به هنرمندی و استادی منسوب نشده است که اکنون بتوان او را عزل کرد!  آنچه جایگاه استادی را به هنرمند می دهد سالها تلاش شخصی او در کسب دانش و نیل به بیان هنری از یک سو و اقبال توده های مردمی از سوی دیگر است . ادعای این جریانات مانند آن است که مدعی شویم رژیم شاهنشاهی بنان را بنان کرد یا ده ها هنرمند شاخص دیگر را به استادی رساند ! اینکه بهترین آثار شجریان و معرف شدن و اقبال او پس از انقلاب بوده است دلیل ساده ای دارد فعالیت حرفه ای استاد شجریان از ده سال قبل از انقلاب آغاز شده و سی و سه سال بعد از انقلاب استمرار داشته طبیعی است که اوج پختگی و مهارت استاد در سالهای پس از انقلاب است اگر چنین ادعائی صحت داشته باشد پس آیا مسئول بازنشستگی و حتی مرگ بسیاری هنرمندان از جمله استاد بنان با انقلاب اسلامی است؟! اگر حکومت و انقلاب می تواند استاد درست کند چرا معطل هستند خوب ده شجریان بسازند شجریان بی دردسر هم درست کنند مگر مدتها سرمایه گزاری نکردند که فلان خواننده را در جایگاه استاد بنشانند نتیجه چه شد ؟ آن خواننده ها کجا هستند و چه جایگاهی میان مردم و اهالی فن دارند ؟ این اظهارات ناآگاهانه تا انجا پیش رفت که پخش اثار استاد پس از انقلاب از رادیو و تلوزیون جمهوری اسلامی منتی بر ایشان تلقی شد و صدور مجوز برای آثارشان پس از انقلاب لطف حاکمیت قلمداد گردید . در حالیکه همانگونه که در تمام ملل مترقی دنیا رایج است این هنرمند است که به شبکه های خصوصی و دولتی رسانه ای لطف می کند و اجازه پخش اثارش را آن هم در قبال دریافت حقوق مادی و معنوی خود به انها می دهد رسانه اگر ملی است موظف است تا بازتاب خواست ملی باشد و اگر نشانه  اقبال مردم به موسیقی و هنرمند  را شرکت در کنسرت های او و خرید البوم هایش بدانیم ، استاد شجریان سرآمد دیگران است ، پس رسانه ملی همانگونه که ذکر شد موظف به تبعیت از سلیقه موسیقائی مردم است چون نامش ملی است مگر آنکه نام ملی را بردارند و بگذارند رسانه حزبی یا نظیر آن . همانگونه که بسیاری حکومتها که برخوردهای حذفی با هنر و هنرمندان داشته اند نام حزبشان را بر رسانه های خود نهادند نظیر رادیوی رایش ارگان حزب نازی المان ایرادی ندارد در این صورت می توانند بگویند ما رسانه حزب نازی هستیم کشور هم در حکومت ماست و ما سیاست های تبلیغی حزب را که منطبق بر خواست پیشوا است رعایت می کنیم در اینجا تکلیف مردم روشن است می دانند که اگر اعتراض کنند جایشان در اردوگاه داخائو است. آقای هیتلر هم به وضوح دموکراسی های غربی را به مسخره می گرفت و حکومت مطلوب خود را فردی می دانست ، حاکمیت فردی که از سوی خدا و تاریخ مامور نجات نزاد برتر و انسان برتر است . اما نمی توان از یک سو نام ملی و فرهنگ ملی و مردم سالاری را یدک کشید و از سو دیگر عملکرد توتالیتر داشت . هیچ ارگانی شایتگی و صلاحیت صدور مجوز برای استادانی مانند شجریان را ندارد اگر فرض صحت صدور مجوز برای هنر و هنرمند را بپزیریم که خود جای گفتگوی بسیار است ،  اصلا توانائی و صلاحیت تکنیکی و دانش هیچ فرد یا نهادی در ممیزی آثار اساتیدی اینچنین نیست که بخواهند صدور مجوز را لطفی قلمداد کنند . در بسیاری از فرهنگ های مترقی به منظور حفظ و گسترش هنر ملی به اینگونه اساتید امکانات سرمایه ای می دهند تا آثار خود را ضبط کنند اما برای  برای اساتیدمان چه کرده اند؟ به جز ایجاد محدودیت و سنگ اندازی و ایجاد فضای هیا منفی تبلیغاتی و به هم زدن و لغو کنسرت ها با انواع ابزار های شبه قانونی و غیر قانونی . نوشتند شجریان ضد انقلاب است و باز نیاندیشیدند که اساسا وازه ضد انقلاب پس از پیروزی یک انقلاب واژه ای بی معنی است می توان گفت ضدیت با آرمان های انقلاب که اگر چنین باشد ، و اگر آرمان های انقلاب اسلامی عدالت خواهی نفی ظلم و استقلال و آزادی و مردم سالاری  و نظامی جمهوری مبتنی بر ارزش های اسلامی بوده است که چنین نیز  بوده است ، حال باید دید انتقاد استاد شجریان از عملکرد مسئولان و حتی نقد قرائت خاصی از دین ضد آرمان های انقلاب بوده است یا عملکرد برخی  از مدعیان دین و انقلاب در سالهای اخیر؟!، آیا گفته ها و مواضع درست یا غلط شجریان مصداق وطن فروشی است یا عمل عاملان ، آمران و شرکای  اختلاس های هزاران ملیاردی ؟!به هر روی توهین و خدشه به جایگاه استادی (نه صرفا شخص شجریان) از جمله بدعت های فرهنگی ای بود که در تاریخ ایران بی سابقه است جدای آنکه بخواهیم نظرات استاد را در موضوعات سیاسی تائید یا رد کنیم واکنش های حذفی و آنارشیستی تا بدان جا پیش رفت که در تاریخ دیگر ملل نیز چنین آشکار مسبوق به سابقه نبوده است . حکومت ها و حاکم ها در تاریخ همیشه رفتنی بوده و رفته اند و از انها جز نامی و یا شرح حال و عملکردی در کتاب های تاریخ باقی نمانده و این تنها هنرمندان هستند که پس از مرگشان با آثارشان در میان مردم زیست می کنند و باقی می مانند امیدوارم عقلای با بصیرت حاکمیت که اندک هم نیستند جلوی ادامه چنین روند هائی که در کوتاه مدت ممکن است بتواند در تثبیت پایه های قدرت موثر باشد و لی در دراز مدت جز بدنامی چیزی به همراه نخواهد داشت را بگیرند. /* 

بازگشت به لیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *