فرهنگ و موسیقی, مقالات

۱۲- فراتر از فرهنگ…

در تاریخ هنر موسیقی هنرمندان بسیاری به اقبال عمومی در دوران حیات خود و یا حتی پس از حیات خود دست یافته اند اما به ندرت می توان در موسیقی هنرمندی را یافت که به مانند بتهوون ، مرزهای تاریخی و جغرافیائی و حتی مرزهای فرهنگی را درنوردیده و به بیان مشترک بشری نائل شده باشد آیا بررسی علل چنین مقوله ای با نگاه  به اثر هنری امکان پذیر است؟ یا به عبارت دیگر در بررسی آثار هنرمندانی نظیر بتهوون ، می توان objective  به صرف اثر بسنده کرد یا باید با نگاه زیبائی شناسانه مبتنی بر مخاطب به آثار این هنرمندان نگاه کرد؟ و هنگامی که طیف این مخاطبان از مرزهای فرهنگی فراتر می رود ، ریشه یابی آن بدون بررسی اجتماعی – فرهنگی میسر است؟ در این نوشتار می کوشیم با نگاهی به موضوع فرهنگ و اجتماع و کنش و واکنش متقابل آن با هنرمند، به بررسی عوامل فراگیر شدن و محبوبیت آثار بتهوون بپردازیم .

فرهنگ و کنش ها و واکنش های متقابل با هنرمند

به تعبیر ژان کازنو فرهنگ عبارت است از ثمره واقعی و قابل مشاهده کوشش انسان ها در زندگی اجتماعی . اگر چه تعریف مفهوم فرهنگ کار ساده ای نیست اما تعریف کازنو در اوائل دهه ۶۰ میلادی مورد اجماع قابل قبولی از سوی مردم شناسان قرار گرفت . تیلور برای روشن شدن مفهوم فرهنگ ، آن را در مقابل و متضاد با مفهوم طبیعت قرار داده و آن را وجه تمایز میان انسان و حیوان می داند.  ژرژ بلاندیه جریانات فکری مختلفی که با مکتب اصالت فرهنگ ارتباط دارند را به سه گروه تقسیم می کند:

گروه اول پیروان نظریات بوآس و کروبر هستند و فرهنگ را از دید تاریخی مطالعه می کنند . این نظریه نسبت به نظریاتی که مفهوم استاتیکی را از فرهنگ متبادر می کند پیشرفته تر است زیرا آن دسته از نظریاتی که فقط به ترسیم شکل های متفاوت جوامع و اعتقادات و فنون و آداب و رسوم آنها می پرداخت ، امروز دیگر متروک شده است. نظریات این گروه برعکس به جنبه های دینامیکی فرهنگ پرداخته و در جستجوی چگونگی تحول و شکل گرفتن تمدن هاست.

گروه دوم که شاخص ترین انها رود بنیدکت است فرهنگ را از تاثیر آن بر شخصیت افراد مطالعه می کند . بررسی در مفهوم این مکتب به مفهوم “شخصیت محوری”   منتهی می شود(Personnalite de base)  

و بالاخره گروه سوم که پیروان کلودی استراوس هستند فرهنگ را با نظریات مربوط به ارتباطات مورد بررسی قرار می دهند که منتهی به مکتب “اصالت ساخت” می شود.(Fonctionalisme)

به نظر رود بندیکت شناخت جوامع بشری باید بر اساس انواع فرهنگ ها انجام پذیرد این بررسی به  ما امکان تمایز تفاوت های موجود بین نهاد های جوامع انسانی و نیز وجوه اشتراک بین مردم جهان را می دهد. اما موضوع کنش و واکنش شخصیت ها با فرهنگ موضوع جالبی است از دیدگاه بندیکت مجموعه فردیت هاست که به فرهگ شکل می بخشد ولی این شکل کلی از یک یک افراد برتر و بر آنها حاکم است و آنچه را آنها آرزو داشته و آفریده اند را در بر داشته و به آنها تحمیل می کند.نکته ظریف در هر سه مکتب مضروف بودن فرد یا ساخت یا تحول در ظرف فرهنگ است به عبارت دیگر فرهنگ مانند یک پوسته محیط، از یک سو زایش را در خود میسر ساخته و از سوی دیگر آن را در خود محدود می سازد. به همین دلیل هنرمندان بارز “ملی” شده و این هنرمندان ملی ، توسط فرهنگ های دیگر ملل شناخته می شوند اما تنها شناخته می شوند! و بسیار به ندرت وارد زیست فرهنگی قوم دیگر می شوند. نکته بسیار مهم در مورد بتهوون که او را از تمامی هنرمندان موسیقی دنیا متمایز می کند همین است آثار بتهوون حتی در بسیاری از موارد فارغ از حتی نام بتهوون در زیست اجتماعی اکثر فرهنگ ها چنان رسوخ کرده که توده های مردمی او را به عنوان مظهر موسیقی می شناسند و این موضوعی فراتر از ژانر موسیقائی یا ملیت و حتی فرهنگ است . برای بررسی این استثناء فرافرهنگی، ناگزیر به شناخت فضای فکری حاکم بر اروپای قرن هجدهم و نیز تحولات عمیق اجتماعی اروپا در آن دوره خواهیم بود.

فضای اندیشه حاکم بر اروپا خصوصا آلمان در قرن هیجدهم

آلمان سدۀ هجدهم از جهات بسیاری بارور اندیشه کانت بود. شکاف‌‌های فراوان قومی قبیله‌ای مثل گوتها، واندالها، آنگلوساکسون‌ها و اسلاوها؛ تفرقه‌های مذهبی و گرایش عمیق به پروتستانتیسم؛ زد و خورد دائمی آلمان‌ها و ظهور رمانتی‌سیسم زمینه‌هایی برای رشد هم‌نهادی(سنتز) جامع میان گرایش‌های گوناگون است، گو این که کانت را  در مکتب «انسان گرایی کلاسیک» دسته بندی می‌کنند و این دوره را شکوهمندترین دوره در تاریخ فرهنگ آلمان به شمار می‌آورند. زمانه‌ای با بزرگانی چون لسینگ(۱۷۲۹-۶۸)، گوته(۱۷۴۹-۱۸۳۲)، هردر(۱۷۴۴-۱۸۰۳)، شیلر(۱۷۵۹-۱۸۰۵)،بتهوون(۱۷۷۰-۱۸۲۷) و کانت(۱۷۲۴-۱۸۰۴). شاخصه‌های این زمانه را چنین بر‌می‌شمارند: (۱) اعتراض به تنگ‌نظری و کوته‌بینی و نابردباری و بی‌مایگی،(۲)خصلت بورژوایی، (۳)تفکیک حساب دنیا و آخرت(secularization)، (۴) احترام و ستایش انسانیت، (۵) آزادی از تعصب‌های ملی و قومی و گرایش به افقهای جهانی.

 مسئله اصلی در فلسفه کانت، چگونگی امکان گزاره‌های ترکیبی پیشینی است. از نظر او در گزاره‌ای چون «هر معلولی علت می‌خواهد» که بنیاد فیزیک جدید است اولا مفهوم علت(محمول) از تحلیل مفهوم معلول(موضوع) پدید نیامده است(همچون قضیه‌ای چون: باران مرطوب است)، ثانیا این حکم پیش از تجربه صادق بوده است و نیازی به تایید تجربه ندارد. از این رو گزاره‌های اینچنینی دو صفت کلیت و ضرورت را دارا می‌باشند. او در کتاب‌اش گام به گام فرایند شناخت انسان از دریافت حسی تا تصدیق گزار‌ه‌ای را پیگیری می‌کند و در هر مرحله به شرایط امکان شناخت اشاره می‌کند. کشف بزرگ کانت در این فرایند سوژه استعلایی(transcendental subject) است که همچون زیرنهادی تمام شناخت انسان را بنیاد می‌نهد. در همین کتاب است که کانت زمان و مکان را صور پیشینی دریافت حسی می‌داند و در ادامه جدول مقولات محض فاهمه را بر مبنای شکل‌های مختلف حکم بررسی می‌کند. فلسفه نقد عقل محض کانت از یک سو بنیاد های علوم طبیعی خصوصا فیزیک را متحول میکند و از سوی دیگر مبانی اندیشه کلیسائی را زیر سوال می برد این گرایش فکری موجب که به سرعت در تمام اروپا ریشه می دواند منجر به مهر اختتام بر اندیشه ائدولوژیک کلیسائی می شود که چند قرن قبل در دوران رنسانس از عرصه سیاست خارج شده بود و همین اندیشه سبب بازگشت ناپذیر شدن کلیسا در حاکمیت می شود و همانگونه که گفته شد  حتی علم نوین را نیز تحت تاثیر قرار می دهد این تاثیر در دو دو عرصه زیربنای مدنیت جدید را ایجاد می کند که در تا به امروز در غرب امتداد دارد مدنیتی بر پایه “اومانیسم” که از چالش با مارکسیسم نیز موفق  بیرون می آید چرا که ریشه در خرد ذاتی و فطرت بشری دارد. تولد این اندیشه به سرعت تحولاتی را نظام اجتماعی اروپا ایجاد می کند که بارزترین آنها انقلاب فرانسه است.

نگاهی به تحولات اجتماعی – فرهنگی اروپا در قرن هجدهم  

در دوران بتهوون بخش اعظم قاره اروپا هنوز در استبداد و تاریک‌اندیشی فرو رفته بود. در انگلستان از پایان قرن هفدهم نظام پارلمانی برپا شده بود، اما بنیادهای حکومت مردم در مرزهای جزیره دموکراسی محدود مانده بود. توفان سیاسی عظیمی که در جبنش روشنگری فرانسه، ندای آزادی و برابری را برای سراسر بشریت به صدا در آورد، با انقلاب کبیر فرانسه به ثمر نشست.

انقلاب که در سال ۱۷۸۹ به استبداد سلطنتی خاتمه داد، نه تنها پیروزی یک ملت، بلکه پیروزی یک آرمان جهانی بود. در سراسر اروپا تمام جان‌های روشن و آزاد به این انقلاب چشم دوخته بودند. بتهوون به انقلاب کبیر فرانسه و منشور حقوق بشر برآمده از آن اعتقاد عمیق داشت.

یکی از معروف‌ترین آثار بتهوون که درونمایه و پیام سیاسی روشنی دارد، سمفونی سوم او (اوپوس ۵۵) معروف به سمفونی اروئیکا یا «قهرمانی» است. بتهوون این اثر را در ستایش از سه شعار فناناپذیر انقلاب کبیر فرانسه یعنی «آزادی و برابری و برادری» تصنیف کرده است.

You can include foods such as spinach, broccoli, purchased that cheapest cheap viagra eggs, sweet potatoes, oysters, crabs, sesame seeds, fat fish, almonds, watermelon in your diet. The presence of sildenafil citrate in Kamagra medication lets the patients approach this drug easily. cialis 5mg sale Ayurveda Medicinal properties of saffron Effect on skin: .It helps to reduce dark pigments, dark circles under best viagra online eyes, acne and pimple. During the fateful and painful occurrence of gastro esophageal reflux disease actually makes that valve loose, and the valve opens too frequently and lets the acidic contain generic viagra professional enter into the esophagus.

بتهوون که از پیروزی انقلاب کبیر به شوق آمده بود، قصد داشت در اثری حماسی تمام احترام و ستایش خود را به پای جنبش انقلابی و آماج انسانی آن نثار کند. هنگامی که ناپلئون بناپارت به نام دفاع از انقلاب، قدرت را در فرانسه به دست گرفت، بتهوون مانند بسیاری دیگر گمان برد که انقلاب سردار واقعی خود را یافته است. با این برداشت بود که بتهوون سمفونی بزرگ خود را به ناپلئون تقدیم کرد.

اما مهمترین رخدادی که در کنار این تحولات بیشترین تاثیر را بر بتهوون گذاشت بدون شک نهضت فرهنگی آلمان است که نه حالت انقلاب صنعتی انگلستان را دارد و نه به شکل انقلاب سیاسی-اجتماعی فرانسه است بلکه به نوعی نهضتی است فرهنگی. آلمانی ها واژه خاصی برای این نهضت فرهنگی دارند که در زبان فارسی میتوان آن را به “طوفان و غوغا” و “جهش روحی” ترجمه کرد. در این دوره طوفان و جهش روحی، گویی دفعتا ً تمام استعدادهای جوان در آلمان به منصه ظهور رسیده اند. این نهضت همه جانبه در شعر، ادب و تئاتر درگیر شد و روزگار جدیدی را نوید داد. صورت ادبی آن در ادبیات به اسم رمانتیسم معروف شده است. باید به این نکته ظریف اشاره کرد که این امر تنها در شعر و ادب تجلی نیافت بلکه حتی در رفتار مردم، نحوه لباس پوشیدن، آرزوها، معماری و هنرهای مختلف به خصوص موسیقی تأثیر گذار بوده است. فراموش نکنید این دوره، دوره بتهوون می باشد چه آنکه بتهوون و هولدرلین هر دو در سال ۱۷۷۰ متولد شدند و لذا هم سن و سال هستند. پیشوایان نهضت خاص فرهنگی آلمان نه تنها به روشنفکران فرانسوی اقتدا نمی کنند بلکه در مقابل نفوذ فرانسویان نوعی عکس العمل نشان می دهند. اگر فردریک دوم در دستگاه درباری خود به زبان فرانسه سخن می گفت، هِردِر که شاگرد و منتقد کانت بوده است، ادعا دارد زبان فرانسه به دلیل مصنوعی بودن، زبان درباری و مجلسی است. زبان آلمانی ریشه در طبیعت دارد؛ اصوات و روح طبیعت را نشان می دهد و رابطه انسان با تمام عناصر طبیعت را از جمله نباتات، حیوانات، جنگل ها، رودخانه ها و … بروز می دهد. همانگونه که هولدرلین در شعر “رودخانه راین” روح زبان آلمانی را در طبیعت آلمان جستجو می کند؛ با توصیف تلاطم ها و جریانات رودخانه راین، این رودخانه را به کل عالم تشبیه می کند. این نهضت به زودی در موسیقی به دوران رومانتیسم منجر شد و بتهوون تحت تاثیر بزرگان این نهضت مانند گوته و شیلر دوران گذار از کلاسیسم به رومانتیسم را در موسیقی را بصورت کاملا بطی و ناخودآگاه پی ریزی کرد. 

تعامل بتهوون با شرایط اجتماعی و تاثیر آن در آثار او

تحولات فرهنگی و اجتماعی یاد شده که نامناسب نخواهد بود اگر آن را به عنوان رنسانس دوم یاد کنیم ، زیرساخت های مناسبات اجتماعی را در حوزه های مختلف همچنین موسیقی تغییر داد در قرن هجدهم هنر ، ادبیات و سایر مظاهر فرهنگی در اختیار و تحت نفوذ اشراف و طبقات بالای اجتماعی بود و اکثر آثار هنرمندان در مجالس اشراف و حتی به سفارش آنان تهیه و ارائه می شد و توده های مردمی عملا امکان دسترسی و در نتیجه ارتباط با آثار آهنگسازان را نداشتند در پی انقلاب کبیر فرانسه و انتقال حاکمیت از طبقه شاهزادگان و اشراف به نیروهای برآمده از خواست مردمی ، این سد شکسته شد و اولین کسی که این مناسبات را در حوزه موسیقی تغییر داد بتهوون بود رابطه بتوون با اشراف و نجیب زادگان با نوع رابطه ای که موتسارت و هایدن با آنها داشتند بسیار متفاوت بود بتهوون هرگز مانند هایدن که بیشتر زمان زندگی اش را در لباس فرم خدمتکاران دربار استرهازی گذراند، در برابر آنها سر تعظیم فرود نیاورد این جمله بتهوون بسیار معروف است که می گوید:”معاشرت با اشراف بسیار خوب است اما باید فهمید که چگونه آنها را تحت فشار قرار داد” راز اقبال عمومی به بتهوون در این بود که او موسیقی خود را برای بشریت می ساخت نه برای طبقه ای خاص .اندیشه مبارزه با سرنوشت محتومی که نظام طبقاتی قدیم(کلیسا) و جدید(دربار) سالها بدان دامن زده بود اقبال عمومی شگرفی را برای بتهوون و سمفونی شماره ۵ او به همراه اورد.سمفونی شماره ۵ در دو مینور اپوس ۶۷ اولین بار در ۲۲ دسامبر ۱۸۰۸ در وین اجرا شد نظر به اهمیت تجلی تفکر نوین بتهوون در این اثر، بررسی ای کوتاه در مورد این سمفونی ضروری به نظر می رسد:

این سمفونی در چهار مومان ساخته شده : مومان اول آلگرو کن بریو در دو مینور و فرم سونات ، مومان دوم آندانته کن مورتو در لابمل ماژور (واریاسیون) ، مومان سوم سکرستو تریو در دو مینور – دو ماژور و مومان چهارم آلگرودر دو ماژور و فرم سونات. این اثر که محبوبیت آن از مرزها فراتر رفت تجلی تلاش بتهوون برای پیروزی بر سرنوشت بود خود او گفت: ” من با سرنوشت خواهم جنگید و هرگز اجازه نخواهم داد که بر من غلبه کند!”  سمبل این مبارزه و پیروزی بر سرنوشت در جریان مراحل چگونگی تغییر تنالیته از دو مینور به دو مازور در انتها متجلی است “موتیف تقدیر” (سه نت کوتاه و یک نت کشیده) که به شکلی تهاجمی در ابتدای مومان اول حکومت خود را اعلام می کند پس از حکمرانی در مومان اول در مومان دوم به شکل تغییر یافته ای به عامل وحدتی متناقض تبدیل می شود خود بتهوون این موتیف را تقدیر یا “سرنوشت به در می کوبد” نامیده است در میزان ۵۹ ناگهان تنالیته تغییر کرده و علی رغم آنکه هورن ها با اشاره به سی بمل ماژور می کوشند همچنان حاکمیت او را جار بزنند اما تم ثانویه که از میزان ۶۳ تا ۱۱۰ به وسیله ویلن اول در می بمل ماژور با حالتی لیریک وارد می شود در تضادی جدی با تم تقدیر قرار می گیرد و در میزان ۲۶۸ بافت ارکستر بطور ناگهانی تغییر کرده و به آداجیو سلوی زیبای ابوا می رسد که نوید بخش آزادی است این سمفونی که به سمفونی “پیروزی” نیز شهرت یافت در راهپیمائی های اعتراض امیز در انگلستان به صورت نماد V    با انگشتان مردم و همزمان پخش همین قسمت سمفونی ۵ بتهوون به نماد مبارزات ازادی خواهانه در اروپا تبدیل شد این نماد تا آنجا پیش رفت که ساختمان آن سه ضربه کوتاه و یک ضربه طولانی برای حرف اول کلمه victory  بکار رفت!

فراتر از فرهنگ

ثمره آنچه در اثر کنش و واکنش اجتماع و فرهنگ و هنرمند در نابغه ای مانند بتهوون متجلی شد ارزش هائی در نهاد بشری را آرمان قرار داد که مشترک میان تمام فرهنگ ها و حتی خط فکر های اجتماعی سیاسی بود آرمان واحد بشری ستایش از مقام فروخورده انسانیت در طی قرن ها در سراسر دنیا ، طغیان بر سرنوشت و تعصبات مذهبی و قومی ، آزاد اندیشی و برابری انسانیت انسان ها همه و همه آرمان هائی بود که در طول سالها مورد سرکوب آشکار و نهان حاکمیت های عموما ایئدولوژیک در جهان قرار گرفته بود آنچنان در اندیشه زیست و در پی آن در آثار بتهوون متجلی شد که وجدان انسانی سراسر دنیا را متوجه خود کرد و راز ماندگاری هنرمندی گردید که برای انسانیت زیست و برای انسان ساخت…

منابع :

  Krober(A.L.) : Anthropology . New York 1948

Linton(Ralph) : The study of man . New York 1936

Mercier(p) : Histoire de l,anthropologye. Paris 1966

Montagu(Ashley) : Les premiers ages de l,home. Paris 1966

Lebeuf (J) : L,habitation des fail, Hachette 1961

Levi-struss(c) : Le cru et le cuit, Plon ; 1964- Du mile aux cendres,Plon,1966

بازگشت به لیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *